شماره حسابهای نذورات

1- شماره حساب جاری سیبا : 0105376094002 بانک ملی شعبه ولیعصر جهت واریز کمکهای نقدی 2- کارت به کارت بانک ملی : 6037991199538590 * 3- شماره حساب : 0106199567004 جهت خرید گوسفند
4- شماره حساب جام : 1708777758 بانک ملت شعبه مرکزی 5- شماره حساب جام : 2091284449 بانک ملت شعبه شریعتی 5- کارت به کارت بانک ملت : 6104337770046454

دلیل مصرف زیاد سیگار در مبتلایان به اسکیزوفرنی :

زمانی که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی سیگار می کشند، ممکن است بدون این که متوجه باشند در حال درمان خود باشند.

زمانی که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی سیگار می کشند، ممکن است بدون این که متوجه باشند در حال درمان خود باشند. یک تیم بین المللی از دانشمندان میگویند که این مسئله ممکن است بیانگر این باشد که چرا بسیاری از افراد اسکیزوفرنی زیاد سیگار میکشند. نیکوتین اعتیادآور در سیگار، به منطقه ای از مغز آنها که به دلیل بیماری شان کم کار می شود، کمک می کند. پژوهشگران همچنین به یک جهش ژنتیکی خاصی اشاره می کنند که علت این کم کاری است و میتواند در دیگر بیماری های روانی هم اتفاق بیافتد.

اساس آزمایش چیزی بود که hypofrontality نامیده می شود، که درواقع فعالیت کاهش یافته در قشر پیش پیشانی مغز است که منجر به یک سری مسائل شناختی از جمله مشکلاتی در حافظه و تصمیم گیری می شود. دانشگاه کلرادو در اعلامیه ای اظهار داشت که دانشمندان موسسسه پاستور در پاریس و دانشگاه کلرادو در بولدر با مطالعه موشها نشان دادند که جهش ژنتیکی CHRNA5 با خطر بروز بیشتر اسکیزوفرنی مرتبط است، با فعالیت کاهش یافته فوق الذکر در لوب پیشانی نیز مرتبط است. آنها همچنین اظهار میدارند که نیکوتین این مشکل را حداقل در موشها برعکس میکند، زیرا موادشیمیایی اعتیادآور در گیرنده های مناطقی از مغز اثر میکنند که نقش کلیدی در عملکرد شناختی سالم دارند.

دانشگاه کلرادو خاطرنشان کرد که وقتی موشهای با ویژگی های اسکیزوفرنی به صورت هرروزه نیکوتین دریافت کردند فعالیت کاهش یافته مغزشان در کمتر از دو روز افزایش یافت. و در کمتر از یک هفته این فعالیت به صورت بهنجار درآمد.

این حقیقت که مصرف مداوم نیکوتین hypofrontality را بهنجار میکند، خبر خوبی برای دکترهایی است که در جستجوی راه های جدید برای بهبود عمکلرد مغز در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی هستند. مطالعه حاضر با اضافه کردن اینکه این مسئله توجیه کننده مصرف خیلی بالای سیگار در این بیماران است اظهار میدارد که مصرف نیکوتین ممکن است یک استراتژی درمانی برای درمان اسکیزوفرنی باشد

تسریع رشد مغز با آموزش موسیقی در کودکان

به عنوان یک محقق نوروساینس و یک پیانیست، متوجه شده‌ام که مهارت پیدا کردن در این مورد فقط به وسیله تمرین به دست نمی‌آید بلکه نیاز به هماهنگی پیچیده‌ای بین قسمتهای مختلف مغز نیز دارد.

قسمت‌های مختلف مغزی – که مسئول شنیدن، دیدن و توانایی‌های حرکتی هستند – در یک سمفونی شگفت‌انگیز مشارکت می‌کنند تا یک موسیقی را تولید کنند. همچنین هماهنگی دستها و برقراری ارتباط هیجانی با نوازنده‌های دیگر و شنونده‌ها نیز برای تولید یک اثر جادویی حیاتی است. ترکیب چنین فرآیندهایی احتمال ساختار مغز و عملکرد آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در آزمایشگاه، ما می‌خواستیم بفهمیم که آیا آموزش موسیقی در دوران کودکی عملکرد مغز را در پردازش صدا بهبود می‌دهد یا نه. این عملکردها برای تحول و رشد زبان و مهارتهای خواندان بسیار مهم هستند.

آموزش موسیقی و مغز

در طول دو دهه‌ی اخیر، پژوهشگران تفاوتهایی را به مغز و رفتار نوازندگان و افراد عادی گزارش کرده‌اند.

مشخص شده است که آموزش موسیقی با مهارتهای زبانی و ریاضی بهتر، هوش بالاتر و موفقیت تحصیلی بیشتر رابطه دارد. همچنین مشخص شده است که تفاوت نوازندگان موسیقی با دیگران در قسمتهایی از معز است که به شنیدن و حرکت اختصاص دارند.

با وجود این، تعبیر و تفسیر این یافته‌ها نامشخص مانده است. به عنوان مثال، تفاوت گزارش شده بین نوازندگان بزرگسال با دیگران ممکن است ناشی از آموزش فشرده بلندمدت باشد یا ممکن است ناشی از عوامل بیولوژیکی متفاوت مانند ژنهای متفاوت باشد. یا همانند بسیاری از جنبه‌های مشاجره‌ی تربیت در برابر طبیعت، تفاوتهای مشاهده شده ممکن است ناشی از هر دو عامل محیطی و بیولوژیکی باشد.  

یک راه بهتر برای درک بهتر اثرات آموزش موسیقی بر رشد کودک مطالعه‌ی کودکان قبل از آغاز هر گونه آموزش موسیقی و پیگیری منظم آنها بعد از شروع آن است. از این طریقی می‌توان متوجه شد که چگونه رفتار و مغز آنها در ارتباط با آموزش تغییر می‌کند. همچنین بهتر است که از یک گروه مقایسه نیز استفاده کرد. یعنی از گروهی که آموزش موسیقی دریافت نمی‌کنند. اما بهتر است که این گروه تحت یک موقعیت اجتماعی دیگر مانند آموزش ورزش باشند. در این صورت ارزیابی‌های پیگیری نشان خواهد داد که هر گروه در طول زمان چه تغییری کرده است.

تأثیر آموزش موسیقی بر رشد کودکان

در سال ۲۰۱۲ مطالعه‌ی ما در انیستیتوی مغز و خلاقیت دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آغاز شد. ما در این مطالعه اثرات آموزش موسیقی را در ۸۰ کودک بین ۶ تا ۷ ساله بررسی کردیم. ما آنها را مورد پیگیری قرار دادیم تا ببینیم اثرات آموزش موسیقی بر رشد مغز، رشد شناختی، اجتماعی و هیجانی آنها چیست.

سه گروه در مطالعه ما وجود داشت: یک گروه آموزش موسیقی را شروع کرده بودند. گروه دوم تحت آموزش ورزش قرار داشتند و گروه سوم از دانش آموزان مدرسه بودند. ویژگی‌های این سه گروه با یکدیگر همتاسازی شده بود.

هر ساله ما شرکت‌کنندگان را به همراه خانواده‌هایشان در انیستیوی مغز و خلاقیت ملاقات می‌کردیم تا آزمونهای مورد نیاز را اجرا کنیم. این آزمونها شامل توانایی‌های زبانی، حافظه، ظرفیت پردازش موسیقی و گفتار و رشد مغزی هر کودک بود. همچین یک مصاحبه کامل با خانواده‌هایشان انجام می‌دادیم.

قبل از آغاز مطالعه، یعنی زمانی که کودکان هنوز آموزش موسیقی یا ورزش را شروع نکرده بودند ما تفاوتی بین دو گروه مشاهده نکردیم. به ویژه هیچ تفاوتی در هوش، توانایی حرکتی، موسیقی و اجتماعی بودن بین آنها مشاهده نشد.

چگونه مغز صدا را پردازش می‌کند.

مسیرهای شنیداری، گوشهای ما را به منظور پردازش صدا به معز متصل می‌کنند. وقتی چیزی می‌شنویم درواقع گوش‌های ما ارتعاش مولکولهای هوا را دریافت می‌کنند. سپس گوشهای ما این ارتعاشات را به سیگنالهای مغزی از طریق مکانیسمهایی که در گوش داخلی وجود دارند تبدیل می‌کند. سپس این سیگنالها به قسمتهای شنیداری مغز که کورتکس شنیداری نامیده می‌شود فرستاده خواهد شد.

ما با استفاده از تکلیف‌ها و تست‌های مختلف نحوه دریافت و پردازش صداها را در کودکان قبل و بعد از آموزش موسیقی توسط الکتروآنسفالوگرافی (EEG) اندازه گرفتیم. این پیگیری منظم به ما اجازه می‌دهد تا پختگی مسیر شنیداری را بررسی کنیم.

به عنوان مثال در یکی از آزمونها ما یک جفت ملودی ناآشنا به کودکان ارائه می‌کردیم و سیگنالهای مغزی را از طریق EEG ثبت می‌کردیم. این ملودی‌ها یا شبیه هم بودند یا اینکه مقداری با هم اختلاف داشتند. ما از کودکان می‌خواسیتم که بگویند آیا این دو ملودی که می‌شنوند شبیه هم هستند یا متفاوت؟

ما موفقیت بچه‌ها را در شناسایی تفاوت این ملودی‌ها و نحوه پاسخگویی مغز آنها را زیر نظر گرفتیم. این کار به ما اجازه داد تا هماهنگی مغز کوکان با ملودی و ریتم را اندازه بگیریم. به طور کلی، زمانی که معز یک تغییر کوچولو در الگوی صدا ایجاد می‌شد واکنش خاصی تولید می‌کرد.

آموزش موسیقی چگونه به تسریع  رشد مغز کمک می‌کند

بعد از دو سال، کودکانی که آموزش موسیقی دریافت کرده بودند در تشخیص تغییراتی که در ملودی‌های ایجاد می‌شود دقت بیشتری کسب کرده بودند. اما هر سه گروه در تشخیص ملودی‌های مشابه خوب عمل کردند. همچنین در کودکان گروه آموزش موسیقی مسیرهای مغزی مسئول رمزگردانی و پردازش صدا سریعتر رشد می‌کنند.

یافته‌های مطرح می‌کند که آموزش موسیقی در دوران کودکی، حتی برای یک دوره اندک دوساله، می‌توانند رشد مغز و پردازش صدا را تسریع کند. ما معتقدیم که این رشد سریع می‌تواند به کسب زبان و مهارتهای خواندن کمک کند. زیرا رشد زبان و مهارتهای خواندان در نواحی مشترکی از مغز صورت می‌گیرد.

نویسنده: عسل حبیبی، دستیار پژوهشی، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی

مترجم: حمید بهرامی زاده، دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی

در دنياي پُرتنش امروزي، چطور از استرس‌هاي هر روزه جان سالم به‌در ببريم؟

بعضي‌ها دست‌و‌پايشان را گم مي‌کنند و بعضي ديگر اشک مي‌ريزند؛ عده‌اي در سکوتي مبهم فرو مي‌روند و ديگراني هستند که قدرت فکرکردن را از دست مي‌دهند. تعدادي از آدم‌ها هر روز صبح تا شب، جوشانده‌هاي گياهي مختلف مي‌خورند و تعدادي ديگر، سر خودشان را با داروهاي شيميايي گرم مي‌کنند. در اين ميان، عده‌اي هم هستند که راحت مي‌گذرند و حواسشان را جمع مي‌کنند که تکه‌هاي ديگر پازل زندگي‌شان را درست کنار هم، جفت‌وجور کنند؛ اينها واکنش‌هاي مختلفي است که آدم‌هاي اين دوره و زمانه در مقابل استرس‌ نشان مي‌دهند؛ چيزي که به اعتقاد خيلي‌ها قبلا بسيار به‌ندرت پيش مي‌آمده و حالا با شرايط جديد زندگي، هر روز به‌شکلي در زندگي آدم‌ها سرکشي مي‌کند.

آن‌طور که گاردين مي‌نويسد، برداشت آدم‌ها از برخورد يکديگر در مقابل موضوعات استرسي، بيشتر از اينکه مبناي علمي داشته باشد، صرفا استناد به قوانين نانوشته‌اي است که از مدت‌ها پيش، فرم عاميانه‌اي بين مردم گرفته است.

خيلي‌ها مقاومت ديگران در برابر استرس را يک هديه ژنتيکي مي‌دانند و معتقدند که آنها به‌صورت خانوادگي خونسرد هستند و آرام. نتيجه مطالعات دانشگاهيان آمريکايي اما نشان مي‌دهد که برخورد درست با موضوعات استرسي، نه به ژنتيک آدم‌ها ارتباطي دارد و نه به ميزان شانس آنها در زندگي.

دقت در زير و بم‌ ويژگي‌هاي شخصيتي آدم‌هايي که تقابل درستي با استرس دارند، تنها ردپاي يک توانايي بزرگ را نشان مي‌دهد؛

انعطاف‌پذيري فکري و عاطفي!

پژوهش‌هاي روان‌شناختي‌ای که بعد از 46 مطالعه مختلف از سوي روان‌شناسان تعدادي از دانشگاه‌هاي معتبر آمريکا انجام شده است، نشان مي‌دهد که مردمي که قادر به مقابله با شکست‌هاي زندگي هستند و راه‌وچاه برخورد درست با موضوعات استرسي را ياد گرفته‌اند، بيش از هر چيز،

روي فعاليت‌هاي ذهني‌شان تسلط دارند.

آنها با تربيت فکرشان در مسيري انعطاف‌پذير، اين قدرت را به‌دست آورده‌اند که در مواجهه با شرايط غيرعادي، به‌سرعت نقشه ديگري طراحي و روي اجراي آن متمرکز شوند. اينها آدم‌هايي هستند که گذر از مشکلات را راه اول برخورد با آنها تعريف مي‌کنند و در قدم بعدي‌ به فکر ساخت مسير ديگري مي‌افتند که آنها را از شر مشکل يا استرس رها مي‌کند.

جوديت جانسون، روان‌شناس باليني دانشگاه ليدز مي‌گويد: «بسياري از مردم فکر مي‌کنند، گذر از مشکلات و استرس‌ها نياز به اعتماد به نفس بالايي دارد که در شخصيت ما تعريف نشده است. اين درحالي است که فاکتور اعتماد به نفس و ميزان آن در بدن افراد مختلف لزوما عدد مشخصي ندارد که قابل‌تغيير نباشد و از روز تولد به ميزان معلومي تعريف شده باشد.

اعتماد به نفس از جمله چيزهايي است که در نتيجه انعطاف‌پذيري عاطفي به‌دست مي‌آيد و تقويت مي‌شود. هر آدمي در هر شرايط و موقعيتي که باشد، ويژگي‌هاي مثبت و منفي‌ای دارد که مي‌تواند ليستي از آنها تهيه کند. نوشتنِ ويژگي‌هاي مثبت به افراد کمک مي‌کند، خودشان را دست‌کم نگيرند و با اتکا به آنها پيش بروند. زندگي‌هاي امروزي آدم‌ها به‌دليل اتفاقات هر روزه‌اش، بدون‌شک بالا و پایين‌هاي بيشتري نسبت به قبل ايجاد مي‌کند. گذر از هر کدام از اين مراحل، بدون‌شک مي‌تواند استرس زيادي به بار بياورد. افراد موفق کساني هستند که به جاي پُررنگ‌کردن مشکلات و اتفاقات استرسي، با فکر انعطاف‌پذيرشان به‌راحتي از کنار آنها عبور مي‌کنند و سراغ مراحل ديگر زندگي مي‌روند؛ اين درحالي است که عده‌اي، ميل عجيبي به‌گير انداختن خود در گرفتاري‌هاي هر روزه دارند و به طرز عجيبي از اينکه خودشان را فردي بيچاره و ناتوان جلوه بدهند، لذت مي‌برند.

ما براي آن دسته از افرادي که خودشان به استقبال مشکلات مي‌روند و حتي سوختن غذا يا تمام‌شدن بنزين هم مي‌تواند بهانه‌اي براي احساس شکست‌خوردگي در آنها القا کند، کاري نداريم. روي حرف ما با کساني است که‌ گير افتادن در يک زندگيِ سراسر تنش و استرسي را دوست ندارند و به‌دنبال راهي براي نجات خودشان هستند. اگر شما هم جزء اين افراد هستيد، براي گذر از سنگ‌هاي کوچک و بزرگي که هر روز جلوي پايتان قرار مي‌گيرند، سرتان را بالا بگيرید و به درختان نگاه کنيد. هر بار که پايتان به سنگي خورد، از ته دل، نفس بکشيد و دوباره راه بيفتيد. يادتان باشد اين فقط فکر شما و ميزان انعطاف‌پذيري آن است که تصميم مي‌گيرد از مشکلات بگذرد يا اينکه تا هميشه آنها را روي کولش بيندازد و با خودش به اين‌طرف و آن‌طرف بکشاند.»

صدف فاطمي - وقایع اتفاقیه

آدرس کانال تلگرام

@maelolin_salmandan_arak     

دلايل مراجعه نکردن بعضي از افراد به روان شناس و علت نياز به مشاور در مراحل زندگي

روان‌شناسي مطالعه رفتار و فرآيندهاي ذهني است. عمر اين رشته نسبتا كوتاه است (كمي بيش از يك قرن) اما رشد بسيار چشم‌گيري داشته است؛ به حدي كه بيش از 20 رشته تخصصي را شامل مي‌شود.

متاسفانه در کشور ما توده مردم از کارايي روان شناسي و نياز افراد به مشاوره اطلاع چنداني ندارند و از اينکه شخصي به روانشناس مراجعه کند متاسف مي شوند و در پيش خود مي پندارند حتما مشکل روحي رواني داشته، که به روانشناس مراجعه کرده است.
واقعيت آن است که فقدان درک و شناخت صحيح از بيماري ها و اختلالات روانپزشکي، يکي از مشکلات جامعه ماست. چون در اغلب موارد، اين بيماري ها بدون علائم جسمي بروز مي کند، خيلي ها حتي نمي دانند اين حالت، به يک بيماري مربوط است و آن را تنها ناشي از مشکلات محيطي و اتفاقاتي که اطرافشان رخ مي دهد، مي دانند.
علت اين امر عدم تمايز بين روانشناس و روانپزشک است که بعضي مواقع حتي قشر تحصيل کرده هم روان شناس را با روان پزشک اشتباه مي گيرند مثلا در محاورات مردم شايد شنيده باشيد که مي گويند: مگر من ديوانه ام به روانشناس مراجعه کنم! در حالي که اصلا روانشناس با افراد ديوانه و مجنون سر و کار ندارد. واقعيت اين است که روان‌شناسي يک شاخه علمي از علوم انساني است كه هدفش مطالعه رفتار انسان است. به عبارت بهتر، روان‌شناسي مطالعه رفتار و فرآيندهاي ذهني است. عمر اين رشته نسبتا كوتاه است (كمي بيش از يك قرن) اما رشد بسيار چشم‌گيري داشته است؛ به حدي كه بيش از 20 رشته تخصصي را شامل مي‌شود. اما روان‌پزشك فردي است كه در رشته پزشكي تحصيل كرده و بعد از اتمام دوره پزشكي عمومي، دوره تخصصي خود را در رشته روان‌پزشكي يا اعصاب و روان گذرانده است. چنين پزشكي براي درمان بسياري از بيماري‌ها ملزم به تجويز دارو است. البته احتمال دارد كه بسته به نوع بيماري، از رفتار درماني، روان‌درماني يا الكتروشوك هم استفاده كند.

دلايل مراجعه نکردن بعضي از افراد به روانشناس و روانپزشک

ترس از برچسب خوردن يا انگ رواني بودن
بي شک يکي از دلايل اصلي آن به ترس از برچسب خوردن يا انگ رواني بودن باز مي گردد. درواقع، خيلي از افراد از ترس اين که مردم به آنها چه مي گويند و چه نگاهي به آنها خواهند داشت، به روانپزشک مراجعه نمي کنند. البته به گفته دکتر الياسي، روانپزشک چنين ترسي چندان هم بي دليل نيست، چراکه در جامعه ما، هم خود بيماران و هم خانواده آنها در بسياري از مواقع درد انگ خوردن را لمس مي کنند.

اختلالات روانپزشکي را يک بيماري نيازمند درمان نمي دانند
يکي ديگر از دلايل مهم در مراجعه نکردن بسياري از مردم به روانپزشک اين است که اختلالات روانپزشکي را يک بيماري نيازمند درمان نمي دانند.
دکتر جلالي، روانپزشک نيز در اين باره مي گويد: تصوري که افراد از علت بيماري روانپزشکي دارند مي تواند در تمايل نداشتن آنان به روانپزشک موثر باشد. مثلا زماني که فرد، افسردگي را با ضعف اراده برابر بگيرد، ممکن است آن را اختلالي نيازمند درمان روانپزشکي نداند و خيال کند بايد چاره اي ديگر براي آن بينديشد. همچنين انگ و ننگ اختلال روانپزشکي هم موثر است. ديوانه خواندن هر که به روانپزشک مراجعه مي کند و زدن چنين برچسبي به شخص مبتلا به مشکل روانپزشکي که معنايي تحقيرکننده و طردکننده دارد نيز بيمي در اشخاص پديد مي آورد که در نتيجه خود را با خريدن رنج بيماري از مصيبت مضاعف انگ و ننگ رها مي کنند. البته باور به بي حاصلي درمان و ديگر باورهاي نادرست همچون ترس از اعتياد يا وابستگي به داروها نيز سهم زيادي در خودداري آنان از مراجعه دارد.

واقعيت آن است که فقدان درک و شناخت صحيح از بيماري ها و اختلالات روانپزشکي، يکي از مشکلات جامعه ماست. چون در اغلب موارد، اين بيماري ها بدون علائم جسمي بروز مي کند، خيلي ها حتي نمي دانند اين حالت، به يک بيماري مربوط است و آن را تنها ناشي از مشکلات محيطي و اتفاقاتي که اطرافشان رخ مي دهد، مي دانند.

عده اي از افراد هم به غلط اين بيماري ها را ناشي از چشم زخم و دعا و... مي دانند
دکتر نفيسي با اشاره به اين مطالب مي گويد: عده اي از افراد هم به غلط اين بيماري ها را ناشي از چشم زخم و دعا و... مي دانند و براي رفع آنها به دعانويس و فالگير مراجعه مي کنند. دکتر جلالي با تاکيد بر باورهاي اشتباه رايج ميان مردم در ريشه يابي مشکلات روحي مي افزايد: زماني که فرد تصور کند افسردگي وجود ندارد و آنچه او يا عضو خانواد ه اش دچار آن شده اند تنبلي و بي مسئوليتي است، طبعا براي درمان اقدامي نمي کند يا اگر باور داشته باشد استرس نشانه مسئوليت پذيري است يا خيال کند همه آدم ها بر اثر مکافات و گرفتاري هاي زندگي دچار اضطراب و غم مي شوند و وقتي نمي شود فقر و نداري را برطرف کرد، پس براي نشانه ها هم نمي شود کاري کرد، براي درمان نيز مراجعه نمي کند.

درمان قطعي وجود ندارد؟
اما آيا اين باور درست است که براي بيماري هاي اعصاب و روان، درمان قطعي وجود ندارد؟
دکتر نفيسي پاسخ مي دهد: بسياري از بيماري هاي اعصاب و روان با درمان برطرف مي شود. البته در مواردي نيز احتمال عود وجود دارد. بعضي اختلالات روحي و رواني نيز با درمان کنترل مي شود و درمان قطعي براي آنها وجود دارد. البته به گفته دکتر جلالي، اين هم از باورهاي نادرست و تحريف شده رايج است که غير از بيماري هاي واگير تقريبا هيچ بيماري​اي وجود ندارد که درمان قطعي داشته باشد. در حالي که بيماري اي همچون ميگرن يا فشار خون نيز درمان قطعي ندارد. به بيان ديگر بسياري از بيماري ها فقط قابل کنترل است و درمان صد درصد ندارد و اختلال هاي روانپزشکي هم از اين ماجرا مستثنا نيست.

ما در همه مراحل زندگي نيازمند مشاوره و روانشناسي هستيم

نياز به مشاور در مراحل زندگي
ما در همه مراحل چه در انتخاب شغل و چه در انتخاب همسر و... نيازمند مشاوره و روان شناسي هستيم. اما اهميت مشاوره بيشتر در مسائل خانوادگي خود را نشان مي دهد، چون خانواده جايي است که يک فرد ونوسي با فرد مريخي مي خواهد زندگي مشترک داشته باشد. اين در حالي است که اينها هر کدام از يک سياره جدا هستند و تفکرات متفاوتي دارند. لازم است اين اشخاص از خصوصيات دروني همديگر آگاهي داشته باشند و الا هر آن ممکن است به همديگر صدمه بزنند و باعث رنجش روح و روان يکديگر شوند. براي اين امر نياز هست با مشاوري امين و متخصص صحبت شود تا راهکارهاي مناسب به زوجين آموخته شود. بنا به دلايل ذيل زوجين بايد به مشاور مراجعه کنند.

تفاوت هاي فردي
همان گونه که در بالا اشاره شد زن و شوهر از دو جنس متفاوت مي باشند و علاوه بر اين ارزشهاي متفاوتي دارند که بايستي به يک نقطه مشترک برسند تا از زندگي لذت کافي ببرند.

زندگي بهتر
قطعا کساني که زبان همسر خود را مي فهمند يا به زبان عاميانه وي را درک مي کنند، زندگي شيرين تري دارند. مشاور کسي است که به ما ياد مي دهد در برابر جنس مخالف چه موضعي داشته باشيم و روح و روان همسر را براي ما تشريح مي کند. طبيعي است وقتي ما بتوانيم خواسته هاي دروني همسرمان را درک کنيم زندگي خوبي خواهيم داشت.

برنامه ريزي بهتر
هميشه مشاور نقش تنش زدايي ندارد بلکه در بعضي مواقع ما را براي برنامه ريزي بهتر و دقيق تر رهنمون مي سازد مثلا اينکه کي بچه دار شويم؟ يا چطور بچه خوب و سالمي به دنيا بياوريم؟ يا چطور فرزندان خود را تربيت کنيم؟ همه و همه از کارهاي يک مشاور متخصص است که با راهنمايي و مشاوره برنامه هاي کوتاه مدت و ميان مدت براي خانواده ها ارائه مي کند که حتي در مورد مسائل اقتصادي نيز مي تواند مشکل گشا باشد.

استفاده از تجربه مشاور
مشاوران علاوه بر تخصص و تحصيل در زمينه روان شناسي و علوم نوين صاحب تجربه هم هستند و چه بسا مشکلي که ما احساس مي کنيم لاينحل است. حال آنکه مشاور چندين مورد را قبل از ما حل کرده است، لذا با اتکا به تجربه او مي توانيم مشکلات سخت زندگي را حل کنيم و از عواقب احتمالي آن در آينده در امان بمانيم. چون همه چيز را نبايد در زندگي خودمان تجربه کنيم بلکه بايد از زندگي ديگران تجربه بگيريم.

افراد افسرده بیشتر تلویزیون تماشا می‌کنند.

در اکثر اوقات افراد افسرده فکر می‌کنند آنقدر بی‌ارزش هستند که نباید خودشان را تحسین کنند.

فرشاد شیبانی - روان شناس باليني با اشاره به عوامل رفتارى در بروز افسردگى افزود: شواهد تحقیقى نشان داده است افرادى که استرس هاى مهمى دارند به احتمال بیشترى افسرده می‌شوند مخصوصاً اگر آنها مهارت هاى مقابله‌اى کافى نداشته باشند یا آن را در زندگی به کار نبرند.

 وی در ادامه به عامل کاهش رفتار پاداش دهنده اشاره و بیان کرد: افسردگى با عدم فعالیت و کناره گیرى مشخص می‌شود. براى مثال، افراد افسرده گزارش مى‌دهند زمان بیشترى را صرف رفتارهاى غیرپاداش دهنده و منفعل مانند تماشاى تلویزیون، دراز کشیدن در رختخواب، فکر کردن به مشکلات، و شکایت کردن به دوستان می‌کنند همچنین آنها زمان کمترى را صرف رفتارهاى چالش برانگیز و پاداش دهنده مانند تعاملات اجتماعى مثبت، ورزش، مطالعه و کار سازنده می‌کنند.

 

دبیر کمیته دانشجویی سلامت روان و رسانه انستیتو روانپزشکی تهران در شبکه رادیویی سلامت با اشاره به فقدان خودپاداش‌دهى، ادامه داد: اکثر بیماران افسرده به خودشان براى رفتار مثبت پاداش نمى‌دهند. براى مثال، آنها به ندرت خودشان را تحسین می‌کنند. در اکثر اوقات افراد افسرده فکر می‌کنند آنقدر بی‌ارزش هستند که نباید خودشان را تحسین کنند یا برخى افراد افسرده فکر می‌کنند اگر آنها خود را تحسین کنند، تنبل خواهند شد.

 

وی به عدم کاربرد مهارت ها اشاره کرد و گفت: افراد افسرده مشکلاتى در بیان کردن خودشان، حفظ دوستى یا حل مشکلات با همسر، دوستان و همکارانشان دارند؛ لذا هم به علت فقدان این مهارتها و هم عدم کاربرد مهارت هایى که دارند،  تعارض میان‌فردى بیشتر دارند.

 

انتقال به شهر جدید، آغاز کار جدید، والدشدن، یا پایان دادن به یک ارتباط و تلاش براى یافتن دوستان جدید مى تواند استرس مهمى براى برخى افراد ایجاد کند.

 

افسردگى ممکن است ناشى از ماندن در موقعیتى باشد که شما نمی‌توانید پاداش و تنبیه را کنترل کنید. شما احساس غمگینى یا خستگى، از دست دادن علاقه و احساس ناامیدى می‌کنید زیرا معتقد هستید فرقى ندارد چه کارى انجام دهید زیرا نمى‌توانید چیزى را بهتر کنید. همچنین مشاغل غیرتقویت کننده یا روابط نامناسب مى‌تواند منجر به این احساسات شود.

 

این روان شناس بالینی با اشاره به اینکه ماندن در موقعیت تنبیه مکرر، نوعی درماندگی است، بیان کرد: نه تنها شما نمی‌توانید پاداش به دست آورید بلکه توسط دیگران مورد انتقاد قرار می‌گیرید و طرد مى‌شوید. براى مثال، بسیارى از افراد افسرده ممکن است با افرادى که آنها را انتقاد می‌کنند یا به آنها به شیوه هاى مختلف آسیب می‌زنند زندگی کنند.

 

وی اجتناب و منفعل بودن را آخرین عامل معرفی و اظهار داشت: ممکن است تمایل داشته باشید از تجارب یا احساسات ناخوشایند اجتناب کنید. این منجر به پاداش‌هاى کمتر و احساس ناامیدى بیشتر می‌شود.

 

اگر چه هر یک از عوامل استرس و فقدان توصیف شده در بالا می‌تواند شما را مستعد افسردگى کند اما آنها ضرورتا منجر به افسردگى نمی‌شوند، براى نمونه شخصى ممکن است فقدانى را تجربه کند اما با این فقدان توسط افزایش رفتارهاى پاداش دهنده، یادگیرى مهارتهاى جدید، جهت دهى مجدد توجه و ایجاد اهداف جدید روبرو شود.

 

وی با تاکید بر اینکه شیوه‌هاى مختلف تفکر می‌تواند شانس شما را براى افسرده شدن افزایش دهد، گفت: شما به احتمال بیشترى افسرده می‌شوید اگر فکر کنید مقصر هستید و یا چیزى نمى‌تواند تغییر کند و یا شما باید در هر چیزى کامل باشید.

دبیر کمیته دانشجویی سلامت روان و رسانه انستیتو روانپزشکی تهران خاطرنشان کرد: درمان شناختى به طور خاص به شناسایى، آزمودن، چالش و تغییر دیدگاه‌هاى بیش از حد منفى تمرکز دارد.

@maelolin_salmandan_arak

تنظیمات قالب پلاس

رنگ ها

برای هر رنگ ،پارامتری وجود دارد که در زیر آمده است :
Blue Red Oranges Green Purple Pink

بدنه ی قالب

رنگ پس زمینه
کد رنگ ها

عنوان قالب

رنگ پس زمینه
تصاویر پس زمینه

فوتر قالب

انتخاب منو
فونت گوگل
سایز فونت بدنه قالب
نوع فونت بدنه قالب
جهت نوشتاری